جنون پیشگان به غم مبتلا
کجایند یاران ایل جنون
همان ساده مردانِ بی ادّعا
همانان که پر بود سجادهشان
چو دلهایشان در حضور خدا
همانان که رفتند و دریا شدند
پرستووشان همیشه رها
برایم به جا مانده زان روزها
هزاران سؤال و هزاران چرا
چرا ماندم و عافیتجو شدم
نرفتم بدان سمت بیانتها
عنانِ دلم را سپردم به عقل
نکردم دریغا به عشق اقتدا
مرا سمت آن نخلهای غریب
از اینجا ببر عشق دیر آشنا
شاعر:سیروس اسدی
منبع: کتاب حماسه های همیشه جلد۱