حال تو خوب است، آیا درماندهی جستجویم
فصل تمنای چشمم، گل کرد و تو لحظه ای چند
حتی سلامی نکردیف تا دستهایت ببویم
تندیس صبرم شکست و این آدمکهای مغشوش
روح مرا دار کردند، تا ردپایت نپویم
آه ای برادر در اینجا، ابلیس کاشانه کرده
آه ای برادر، بگویم، از زخمها یا نگویم
از کولهبارت نگفتی، از سنگر و بوی باروت
از آن تن زخمیات که، شاید کنارش برویم
از مادر از زلفهایش، از خون بر گونه جاری
از سجده بر خون پاکت، از آن زلال وضویم
آیا سؤالی نداری، حتی سلامی نداری
ای روح پاک صمیمی، آبیترین آبرویم
شرمندهی یک نگاهت، شرمنده اشک پاکت
گر بر مزار شکسته، جز نامی از تو نجویم
پایان این نامه نامت، آغاز این نامه نامت
آغاز و پایان نامه، لیلاج بغض گلویم
شاعر:اقصاپورمند
منبع: کتاب حماسه های همیشه جلد۱