در همین موقع بچهها میآمدند و میگفتند: «بیا پیر! ولشان کن، حالا اینها نادانی کردند، شما به بزرگی خودتان ببخشید.» بعد هم رو به میگهای عراقی ادامه میدادند: «شما هم بروید دیگر، هنوز کربلایی را نمیشناسید، او کسی است که وقتی عملیات میشود، تسویه میگیرد و به عقب میرود…» با شنیدن این جملات، کربلایی نگاهی خشمگین به بچهها میانداخت و به شوخی با چوب دستیاش دنبالشان میکرد.
منبع:کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) – صفحه: ۶۰
علم و آگاهی خداوند بر اعمال پنهان و انفاق و صدقات نهانی آدمیان
أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌآیا (انسان) گمان میکند هیچ کس او را ندیده (که عمل خیری انجام نداده) است؟!