ترجمان غم پنهانی
اى هماى ملکوتى! که شکسته پر تو؟!
که به زیر پر و بال ست ز محنت، سر تو!
اى بهارى که شد از فیض تو، هستى خرّم
گشته پژمرده چو پاییز چرا منظر تو؟!
ترجمان غم پنهانى و رنجورى توست
این همه گریه اطفال تو بر بستر تو
سبب رنج و دواى تو ز من مى طلبند
پرسش انگیزْ نگاه پسر و دختر تو
چهره از من ز چه پنهان کنى اى دخت رسول؟!
علیّم من، پسرِ عمّ تو و هم همسر تو!
واى از آن لحظه و آن منظره طاقت سوز
دیدن میخ در و غرقه به خون پیکر تو
درد دل هاى تو با جسم تو شد دفن به خاک
سوخت جان على از قصّه دردآور تو
شاعر:تعجّبى همدانى