(۱)
الهى! کوثرم کو؟ دلبرم کو؟
گلم کو؟ هستى ام کو؟ گوهرم کو؟
على تنها و دلخون مانده افسوس
یگانه مونس و تاج سرم کو؟
(۲)
الهى! کلبه ام را غم گرفته
دل محزون من ماتم گرفته
شرار شعله هاى در ندیدم
گلم را خصم از دستم گرفته
(۳)
الهى! سینه من کوى درد است
گلستان سرورم سرد سرد است
عزیزم فاطمه از رنج مسمار
رخ مهتابى اش غمگین و زرد است
(۴)
الهى! غمگسارم، سوگوارم
شب است و طاقت رفتن ندارم
فلک با من سرسازش ندارد
بدون فاطمه نالان و زارم
شاعر:رحیم کارگر