موضوع :
مخاطب :
مناسبت :
نوع مطلب :
منبع : اینترنت
منبع کامل: خزائن / منبع : سایت لبیک
سلطان وفا
هرچند که راه هنر مدح نپویم
حیف است ز اوصاف اباالفضل نگویم

 پرسند اگر سرور و سلطان ادب کیست
جز نام اباالفضل به هر بزم نگویم

 روزى اگر از شهر وفا گم شوم آن روز
کویى بجز از خانه عباس نجویم

 امروز اگر خار سر راه وفایم
فردا چو گلى پیش ره یار برویم

 وقت است که ساقى، مِى اخلاص و صفا را
ریزد به سر و صورت و حلقوم و گلویم

 صد مخزن دیوان چه کنم مدح و ثنایش
جز غنچه وصفش نتوان هیچ ببویم

 عمری است به درگاه اباالفضل گدایم
همواره ثنا خوان خداوند وفایم

 من ساقى ام و باده من مدح نگار است
مدیون اباالفضل بود هرکه خمار است

 لب تشنه از این در اَحَدى دور نگردد
میخانه عشاق مگر بى کس و کار است

 هربتکده را حاوى یک‏صورت و معنى‏است
مقصود من از بت رخ زیباى نگار است

 امشب که پرى خانه معشوق گشودند
رخسار مگو صورت او باغ بهار است

 او جن و پرى نیست که انسان کریم است
مشغول خداوند به هر لیل و نهار است

 شب قائم زهد است و سحر عازم هیجا
گه عابد سجاده و گه شیر شکار است

 دلدار من آن است کز او عید بریزد
از قامت او یکسره توحید بریزد

 من تا به ابد دامن عباس بگیرم
خواهم که سر برگ گل یاس بمیرم

 او داده مرا سر خط جانبازى و ایثار
اینگونه ز استاد وفا درس بگیرم

 استاد مسلم به على اکبر لیلاست
هرچند که فرمود: تویى مرشد و پیرم

 ما در کَنَف یار چه گوئیم که ارباب
فرمود: که عباس بود پشت و مجیرم

 او دست على؛ دست على دست خداوند
هیهات من از دست خدا دست نگیرم

 جا داشت رُخ کعبه دوباره بشکافد
گوید چو پدر بر پسر امروز اسیرم

 آن ماه که خیزد به قدش جا زد خورشید
آمد ز نهان خانه خمخانه توحید

 خمخانه توحید همین جاست بیائید
میخانه امید همین جاست بیائید

 کیل نظر و سنجش نور است جمالش
پیمانه خورشید همین جاست بیائید

 آن معجزه را چشم مگو باغ ستاره است
گلخانه ناهید همین جاست بیائید

 گر در طلب زندگى خُلد برینید
آن خانه جاوید همین جاست بیائید

 آنجا که شنیدید ازل تا به قیامت
مستانه مستید همین جاست بیائید

 این است به واللَّه خداوند مجسم
پایانه تمجید همین جاست بیائید

 آن پاکدلانى که به خلقت چو عروسند
جا داشت که دستان اباالفضل ببوسند

 موساست عصایش نى دستان اباالفضل
عیساست خود از جُرگه مستان اباالفضل

 الیاس که بر مجمع دریاست مُوکِّل
خود تشنه یک جرعه مستان اباالفضل

 ایوب که صبرش به جهان است زبانزد
در صبر بُود مات غمستان اباالفضل

 ذوالکفل، که مى‏کرد کفالت به رسولان
خود تحت تکفل پى دستان اباالفضل

 یوسف که بود بین رسل جلوه خورشید
باشد رخ او شمع شبستان اباالفضل

 ادریس که درسش همه بود آیه حکمت
در درس وفا طفل دبستان اباالفضل

 آن شکه که مخول تب نمرود، شکسته
حیران بت روى اباالفضل نشسته

 دل تشنه افراطى لبخند اباالفضل
سر، طالب خطاطى سربند اباالفضل

 خواهند چو بخشند قداست به کلامى
آید به زبان آیه سوگند اباالفضل

 اوتاد اگر همت عباس بخواهند
بایست ببندند کمربند اباالفضل

 قامت نه قیامت نه، امامت به پناهش
خلّاق نیاورد همانند اباالفضل

 دانید که نسل قمر نور کدامند؟
آرى مه و خورشید دو فرزند اباالفضل

 چون صاحب تیغ علوى باز بیاید
باشد علمش دست توانمند اباالفضل

 زیباست کمى روضه عباس بخوانیم
سخت است ز پرپر شدن یاس بخوانیم

 در میکده کام عطش آشام که دیده؟
میخانه بى ساقى و بى جام که دیده؟

 از دست کریمى ز بلندى کرامت
بر پاى کریم این همه اکرام که دیده؟

 بر روى زمین گرد علمدار رشیدى
مشک و علم و بیرق گمنام که دیده؟

 در گرد طواف حرم خون خدایى
بر جسم شفق لاله احرام که دیده؟

 از بعد رجز خوانى خونین حماسه
بالین سر یار، دل آرام که دیده؟

 دو دیده و یک قلب به یک تیر ندوزند
این شکل معمایى اهرام که دیده؟

 تا قامت اللهى آن ماه دو تا شد
اى واى، ستون کمر شاه دو تا شد
 

شاعر:محمود ژولیده

برداشت :
سلطان وفا
هرچند که راه هنر مدح نپویم
حیف است ز اوصاف اباالفضل نگویم
شاعر:محمود ژولیده

فعلا قابلیت ارسال برداشت برای فیش ها از طرف کاربران عزیز فیش یار به صورت موقتی برداشته شده است.

برداشتتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

حسابرسی سریع خداوند به اعمال بندگان

یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ

مطالعه فیش منبر