درون دفتر دل، نقش جاودانه زدی
به رازهای دلم مرهمی نهادی و بعد
سری به فصل غزلهای عاشقانه زدی
کنار پنجرهی دل نشستی و با شوق
به گیسوان ظریفم دوباره شانه زدی
به آستان دل بیهوا و غمگینم
طراوتی به بلندای این زمانه زدی
چقدر راه رسیدن به دیدنت دور است
تویی که دل به افقهای بیکرانه زدی
شب است و دشت پر از عطر مهربانی تو
دوباره یاد خودت را به دل جوانه زدی
شاعر:مهدیه رمضانی لالیمی
منبع: ماهنامه سبزسرخ