دیریست خیمه زدی، ای آسمان شهید
در خانه میشکفد، در کوچه میشکند
قلب شکستهی تاک، بغض شکفتهی بید
تا از گلوی حرم، زخم عطش ندمد
بر دست و بازوی تو، یک باغ لاله دمید
زخم از ستاره فزون، اما در آتش و خون
دست بریدهی تو، کی کرد قطع امید
بابالحوائج ما، بستهست راه دعا
ای اسم اعظم تو، بر قفل بسته کلید
شاعر:عبدالجبار کاکائی
منبع: کتاب گزیده ابیات معاصر