و صحرا بستر مردان بیسر بود
نگاه آسمان آنقدر زخمی شد
که چشمان افق در خون شناور بود
میان آتش و صحرا و خاکستر
خدا مجذوب آن مرد دلاور بود
زمین در جستجوی گامهای اوست
ولی گامش از این دنیا فراتر بود
تمام ذرههای خاک میدیدند
که آتش در نگاهش سایهگستر بود
گلوی زخمیاش را انتهایی نیست
و فریادش از آتش شعلهور تر بود
تمام دشت شب را نور میبخشید
همان چشمی که از خورشید برتر بود
شاعر:شهنام پورمحمدی
منبع: کتاب حماسه های همیشه جلد۱