وقتی امام سجاد (ع) به در خانه او رسید، او را صدا زد، او از خانه بیرون آمد، در حالی که تصور می کرد با برخورد شدید امام ، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار شنیدند امام (ع) به او فرمود: برادرم ! اگر آنچه به من گفتی ، در من وجود دارد، از درگاه خدا، طلب آمرزش می کنم ، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می خواهم که تو را بیامرزد. آن مرد بین دو چشم امام را بوسید و عرض کرد: آنچه گفتم در وجود تو نیست بلکه من به آن سزاوارترم.
داستان دوستان/محمد محمدی اشتهاردی